نه دیگه نمیشه
دیگه هیچی خوب نمیشه
دیگه باید به روزای بدون اون فکر کنم
چون دیگه با اون بودن از زندگیم جدا شده
نمیدونم چرا بازم بعضی وقتا
از نبودنش کنارم ناراحت میشم
چرا ازینکه احساس میکنم با یکی دیگس ناراحت میشم
نمیدونم چقدر از آیندم رو به خاطرش خراب کردم
نمیدونم چقدر در زندگی آیندم نقش داره
نه اینکه خودش باشه
همین که یادش باشه تاثیر میزاره
ولی دیگه نمیخوام
دیگه نمیخوام زندگیمو به خاطر یه فکر و خیال پوچ خراب کنم
وقتی نمیشه دیگه نمیشه
دست من نیست و شاید قسمت اینه
شاید باید برم
شاید باید برم و یه زندگی جدید رو شروع کنم
شاید اینجوری فراموشش کنم
هرچند میدونم هیچ وقت از یادم نمیره
باید خودمو سرنوشتم رو به روزگار بسپرم
باید رفت باید رفت
نظرات شما عزیزان:
|