حرف دل خیلی ها







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 عــــــــشق آتــــــــــــــــــــــشین

بازم دیدمش

بازم بیقرار شدم

بازم وقتی دیدمش قلبم به تپش افتاد

ایندفه تصمیم گرفتم برای عشقم بجنگم

جنگیدم

تمامه احساسمو همه عشقی که تویه دلم داشتم با زبون دلم یبار دیگه بهش گفتم

شاید به قول خیلی ها خودمو خورد کردم ولی نه واسه عشق خورد کردن غرور معنی نداره

چون عشق اگه پاک باشه اگه واقعی باشه ارزششو داره

براش اشک ریختم

روزای تنهاییمو براش گفتم که بی اون چقدر برام روزگار بی رنگه

ولی......................

جوابم این بود    نه     نه     نه 

دلم اینبار شکست

ولی دیگه مثل قبل ناراحت نیستم چون برای عشقم جنگیدم

شاید این چیزارو فقط تویه فیلما دیده بودم ولی اینبار خودم نقش اولش بودم با این تفاوت که این جنگیدن واقعی بود

شاید اگه سنگ جای اون بود آب میشد وقتی این احساس منو میدید

دلم به حال دل خودم سوخت که اینجوری واسه کسی پرپر شد که حتی یک بار نخواست به خاطر این همه عشق از نظرش برگرده کوتاه بیاد و بازم به دلامون یه فرصت دیگه بده برای بهتر بودن

برای اینکه این جداییرو بکنیم تجربه ادامه راهمون

ولی نخواست

ولی رفت

رفت و من شدم تنها ترین تنهای این شهر

دلم دیگه برای همیشه مرد

قلبم یخ زد

عشقم تا ابد تویه سینم حبس شد

شاید دیگه ننویسم

چون دیگه دلی نیست که براش بنویسم

دیگه دلی ندارم که آهی بکشه و اینجا نجوایه اون درد و غمشو بازگو کنم

 

ولی بازم به خدا امید دارم شاید حرفهام اشکهام تویه دلش یه چیزیو بیدار کنه

اینکه من خالصانه عاشقشم

اینکه من با تمام وجودم میپرستمش

ولی دیگه به این امید نمیشینم

چون ۵ ماه از عمرم سپری شد که بهم ضربه جبران ناپذیری زد

اگه ما قسمت هم باشیم بازم باهم همراه میشیم

اگرم نیستیم امیدوارم خوشبخت باشه و هرجا که هست و دستش تویه

دست هرکی که هست شاد باشه

هیچ وقت فراموشش نمیکنم و با خاطراتش همیشه زنده ام

بدرود   



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط Â♏ĪRÂĿĪ در 20:41 | |