قبلنا فکر میکردم شرایطم خوب میشه هرچی که بگذره اوضاع بهتر میشه چه از نظر کار و پول چه از نظر عشق
ولی دیگه فهمیدم که اونا همش خواب و خیال بود هیچی بهتر از دیروز نشد
همیشه حسرت دیروزمو خوردم
همیشه به یاد دیروزم خوش بودم
همیشه با خاطرات عشقم زندگی کردم
کم کم دارم میفهمم که قرار نیست همه به عشقشون برسن
درک این موضوع برام خیلی سخته که چرا من نباید به تنها عشقه زندگیم برسم
چرا نباید در کنارش بهترین روزهای زندگیمو داشته باشم؟
وقتی به با اون بودن فکر میکنم یا بهتره بگم میکردم انگار خوشبخت ترین آدم روی زمینم
نمیدونم چرا عشق به این پاکی خراب شد؟
عشقی که هیچی جز عشق توش نبود
عشقی که از اعماق قلبم بود
عشقی که حاظر بودم براش جونمو بدم
ولی همه اینا آخرش شد چی؟؟؟؟
آخرش شد یه زندگی سرد و سیاه و بی روح برای من
دیگه نه با چیزی شاد میشم نه از چیزی خوشم میاد نه امیدی به آیندم دارم
نمیدونم چی دارم میگم چی مینویسم دیگه فرم نوشته هامم عوض شده
تا کی؟؟؟؟؟ تا کی؟؟؟؟ تا کی این وضعیت ادامه داره؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
|