انگار دلم دیگه به این تنهایی ها عادت کرده
نمیدونم چرا همیشه خوشی های دلم زود گذره
نمیدونم چرا همیشه هرچی که دوست دارم زود از دستم میره
این دل اگه از سنگم بود تا الان داغون شده بود
نمیدونم دیگه به چی دل خوش کنم؟؟؟؟
به هرچی دلم خوش میشه زود از دستم میره
انگار شده یه قانون تویه زندگی من
دیگه نمیدونم با این همه درد و غصه چجوری میخوام آینده ای داشته باشم
اصلا میتونم روی پای خودم وایسم و بازم بجنگم؟؟؟
خیلی سخته خیلی
انگار تویه این 28 سال هیچی نشده و هیچ اتفاق خوبی نبوده تویه زندگیم
انگار تازه اول راهم ولی با این تفاوت که خیلی دیر رسیدم اول خط
از الان از صفر شروع کردن خیلی سخته
از صفر شروع کردن دل خوش میخواد خیال راحت میخواد که من ندارم
میترسم از آینده ای که پیش رومه
نمیدونم دیگه چه چیزی در انتظارمه
سالی که گذشت بدترین دردای زندگیمو تجربه کردم
بدترین روزایه عمرو
امسالم که اومد هنوز همون دردا و مشکلات پارسال هست و ازبین نرفته
نمیدونم امسال از پارسال بهتره یا بدتر
هرچند برای من بد و بدتر مهمه چون دیگه میدونم چیز خوبی تویه زندگیم نیست
همه چیزای خوب اومدنو رفتن
من موندمو خودمو این همه غصه و درد
اگه خدایی هست ازش میخوام کمکم کنه
چون دیگه دارم کم میارم واقعا دارم کم میارم
ای کاش نبودم ای کاش از همون اول نبودم